همه چیز درباره ازدواج

همه چیز درباره ازدواج

سه شنبه 09 اسفند 1401 0 نظر

هر اشتباه، هر کلمه ای که می گوییم، می تواند قدم بعدی زندگی ما را تعیین کند. وقتی صحبت از ازدواج به میان می‌آید، تعهدی که برای آن یک نفر تا پایان عمر خود متعهد می‌شوید، در ابتدا می‌تواند تا حدودی دلهره‌آور و ترسناک به نظر برسد، اما در واقع، نسبتاً شگفت‌انگیز می‌شود.

 

 

حقیقت این است که صرف نظر از میزان عشقی که به یکدیگر دارید و آرزوهایی برای داشتن یک خوشبختی، همیشه این اتفاق نمی افتد.

 

 

زندگی با شریک زندگی خود کاری است که می خواهید انجام دهید. در غیر این صورت، شما با آن شخص ازدواج نمی‌کردید، اما چه اتفاقی می‌افتد که همه چیز اشتباه می‌شود و قسمت‌های خوب ازدواج شما شروع به تلخ شدن می‌کند؟

 

 

این برای همه اتفاق می افتد، همه ما انسان هایی هستیم که اشتباه می کنیم، حرف های احمقانه می زنیم و به روش های خاصی رفتار می کنیم و این برای هر فردی خاص است.

 

 

همه ما متفاوت هستیم، همه ما متفاوت فکر می کنیم، و همه ما متفاوت عمل می کنیم، این چیزی است که شما را می سازد.

 

 

با گذشت زمان که دوره ماه عسل تمام می شود و چیزهایی که قبلا مهم بودند دیگر اهمیتی ندارند، ممکن است شرایط تغییر کند، اما اینجاست که اشتباهات اتفاق می افتد. چیزهایی که قبلا اهمیت داشتند، هنوز هم مهم هستند.

 

 

آیا ازدواج کامل هم وجود دارد؟

این تعهدی است که بر عهده هر دو طرف است. سعی نکنید به دنبال یک ازدواج کامل باشید. احساسات و عواطف یکدیگر را درک کنید و در مواقع لزوم توانایی تکیه بر یکدیگر را داشته باشید. آماده فداکاری برای نیمه دیگر خود باشید. کاری کنید که شریک زندگی خود احساس امنیت و راحتی کند. همیشه کنارش بایست.

 

 

ازدواج می تواند عالی باشد اگر دو طرف بخواهند و قادر به انجام آن باشند.

 

 

شما باید با هم رشد کنید. شما انتخاب نکردید که با یک فرد دارای نقص ازدواج کنید تا بگویید "بعداً می توانم آنها را تغییر دهم". نه!

 

 

شما باید به جای تلاش برای تغییر یکدیگر، روی خودتان کار کنید.

 

 

ازدواج همیشه با مسئولیت ها و چیزی که نشان دهنده بلوغ است همراه است. تا حدودی درست است، اما اگر مایلید ازدواج خود را کامل کنید، بله، ممکن است، اما فقط در صورتی که مشتاق باشید روی آن کار کنید، نه تنها شما، بلکه شریک زندگیتان نیز.

 

 

عشق بخشی از ازدواج است، اما تعهد آن را حفظ می کند. مردم، بارها و بارها سعی می کنند طرف مقابل را تغییر دهند.

 

 

سعی نکنید شخص دیگری را تغییر دهید.

 

 

یک رابطه خوب رابطه ای است که در آن هر دو طرف مجبور نباشند تظاهر کنند به آنچه که نیستند بلکه بتوانند همان چیزی باشند که واقعا هستند.

 

 

چیزی به نام انسان کامل وجود ندارد. آدم ها با تمام ایراداتشان خاص و منحصر به فرد هستند. تلاش برای وادار کردن کسی که انتظارات شما را برآورده کند تنها منجر به ناامیدی برای زن یا شوهر خواهد شد.

 

 

علاوه بر این، هیچ کس دوست ندارد تغییر کند، قبل از اینکه تصمیم بگیرید کسی را تغییر دهید به این فکر کنید که چرا عاشق آن شخص شُدید.

 

 

تغییر همیشه به خوشبختی نمی انجامد.

 

 

تغییر گاهی اوقات مفید است، اما تغییر یک فرد بسیار دشوار است. بیایید فرض کنیم شما دیگری را تغییر دادید، سپس بعد از اینکه او را تغییر دادید، او دیگر مثل قبل نخواهند بود، او اکنون کسی است که مطابق میل شما عمل می کند، و او دیگر شریک شما نیست، بلکه بَرده است. بله. زیرا او تبدیل به چیزی می شود که نیست، و این باعث خوشحالی او نمی شود (اگرچه ممکن است به شما نگوید).

 

 

وضعیت پیرامون را تغییر دهید، نه شخص را.

 

 

هنگامی که در مشکل هستید یا مشکلی وجود دارد، به جای سرزنش کردن طرف مقابل به خاطر مسائلی که با آن روبرو هستید، سعی کنید آنچه را که باعث آن مشاجره یا دعوا شده است، پیدا کنید. به هر حال تغییر رفتار طرف مقابل درد شما را کم نمی کند.

 

 

قدردانی و شمارش نعمت های خود را بیاموزید.

 

 

راهی برای غنی‌تر کردن رابطه و ایجاد تغییرات، تمجید از آنها برای آنچه هستند، است. به جنبه مثبت آنها نگاه کنید. به این فکر کنید که چقدر برای داشتن آنها خوشبخت هستید.

 

 

تلاش های کوچک یکدیگر را درک کرده و از آنها قدردانی کنید. یاد بگیرید و سعی کنید فضای شاد خود را ایجاد کنید.

 

 

کاری را که دوست دارید شریک زندگیتان برای شما انجام دهد انجام دهید. به یاد داشته باشید هر روز از زندگی شما یک هدیه است، از آن نهایت استفاده را ببرید. به شریک زندگی خود به همان اندازه که هست احترام بگذارید.

 

 

هرگز سعی نکنید شخصی را مطابق میل یا ترجیح خود شکل دهید. به آنها برای آنچه هستند احترام بگذارید.

 

 

هرگز فراموش نکنید که شما نیز می خواهید به خاطر آنچه هستید مورد احترام و دوست داشتن قرار بگیرید.

 

 

به این فکر کنید که چگونه می توانید ابتکار به خرج دهید و چگونه می توان موضوع را با بحث یا توافق متقابل حل کرد.

 

 

افکار و عقاید خود را به دیگران تحمیل نکنید. آنها ممکن است شروع به رفتاری کنند که ممکن است شما دوست نداشته باشید.

 

 

سعی کنید مثبت اندیش باشید و اجازه دهید فقط جَوهای خوب شما را احاطه کنند.

 

 

هرگز تصور نکنید که شریک زندگی شما همه خواسته ها و نیازهای شما را می داند. به هیچ وجه انتظار نداشته باشید که همسرتان تصویر آینه شما باشد. ازدواج پیوند بین دو فرد متمایز است.

 

 

در نهایت، اگر بتوانید بین انتظاراتی که شما را خوشحال می کند و انتظاراتی که به شما آسیب می زند تفاوت قائل شوید، اولین قدم بزرگ را در مسیر درست برداشته اید.

 

 

وقتی همسرتان از شما سوال می پرسد، به روش هایی پاسخ دهید که به رشد او کمک کند.

 

 

زیبایی های او را بیشتر از اینکه عیب های او را ببینید، ببینید.

 

 

ما همیشه در حال رشد هستیم و به عنوان انسان، وقتی به خودمان نگاه کنیم، نقاط ضعف بیشتری را کشف خواهیم کرد.

 

 

ازدواج موفق ازدواجی است که شامل فداکاری برای دیگری، احترام متقابل و پذیرش یکدیگر باشد به این حالت روابط عاشقانه می گویند.

 

 

این شامل صمیمیت، اشتیاق، توجه، شفقت، حافظه کوتاه مدت داشتن و بخشش است.

 

 

اغلب، ازدواج با چیزهای مادی موفقیت آمیز تعریف می شود، مانند مقدار پولی که کسب می کنید، خانه، اسباب بازی ها و غیره - که این معیار درستی نیست.

 

 

روابط سالم و تعهد ارتباط باز و صادقانه در مورد احساسات، نیازها، انتظارات، اهداف، مسائل، علایق و غیره و نشان دادن عشق بی قید و شرط، احترام و قرار دادن نیازهای همسرتان بر نیازهای خودتان، همگی در ایجاد یک ازدواج موفق نقش اساسی دارند.

 

 

برای آنچه ارزش دارد: من معتقدم چیزی به نام "ازدواج کامل" وجود دارد. با این حال، برای هر فردی کاملاً متفاوت است. ازدواج کامل من ممکن است کاملاً متفاوت از ازدواج کامل شما باشد.

 

 

روابط شامل چه مواردی است:

بر اساس تئوری وابستگی متقابل، هر فرد در یک رابطه با ارزیابی مزایا و معایب، رضایت شخصی خود را ارزیابی می کند. تا زمانی که مزایای آن بیشتر از معایب آن باشد، از رابطه خود راضی هستید.

 

 

همسر یا شوهرتان ممکن است از شما درخواست های زیادی داشته باشد، اما از نظر رفع نیازهای شما نیز چیزهای زیادی پس می دهند. از طرف دیگر، شریک زندگی شما ممکن است نیازهای کمی از شما برآورده کند، اما حتی درخواست های کمتری از شما بخواهد.

 

 

تئوری وابستگی متقابل پیش بینی می کند که شما در هر صورت راضی خواهید بود. تنها زمانی است که معایب بیشتر از مزایا شده باشد که نگرش شما نسبت به رابطه تان بدتر می شود.

 

 

به همین ترتیب ما سعی می کنیم به شرکای خود آنچه را که می خواهند بدهیم و در عوض آنها نیز سعی می کنند همین کار را انجام دهند. اگر این مبادلات را به خوبی انجام دهیم، هر دو طرف ممکن است احساس کنند که بیشتر از چیزی که داده اند به دست آورده اند.

 

 

بر اساس نظریه وابستگی متقابل، رضایت در یک رابطه منجر به تعهد می شود.

 

 

به طور خاص، شرکا تحت شرایط زیر به رابطه خود متعهد هستند:

  • از قبل سرمایه گذاری زیادی کرده اند، احساس می کنند که این رابطه ارزشش را دارد.
  • هیچ جایگزینی بهتر از رابطه فعلی برای آنها وجود ندارد.
  • آنها در ازدواج خود بسیار احساس رضایت می کنند.

 

 

به عنوان مثال، در فرهنگ غربی، ما می‌خواهیم که شریک زندگی مان جفت‌های روحی ما باشند. ما می خواهیم همسرمان هم معشوق و هم بهترین دوست ما باشد.

 

 

در فرهنگ‌های دیگر، جایی که ازدواج‌ها ممکن است هنوز توسط والدین ترتیب داده شود، آنها عمدتاً به عنوان روابط اقتصادی تلقی می‌شوند و نه امور قلبی و احساسی.

 

 

زوج هایی که در روابط ناقص هستند ممکن است با هم بمانند زیرا استاندارد آنها برای ازدواج پایین است. به عنوان مثال، اگر در خانواده ای ناکارآمد بزرگ شده اید که در آن سوء استفاده و بی توجهی یا موارد مشابه بخشی از یک اتفاق عادی روزمره بوده است، ممکن است تصور کنید که همه ازدواج ها اینگونه هستند.

 

 

به عنوان مثال، اگر از عزت نفس پایین رنج می برید، حتی ممکن است فکر کنید که سزاوار این هستید که در یک رابطه شکست خورده باقی بمانید یا توسط شریک زندگی خود مورد بدرفتاری قرار بگیرید.

 

 

موارد بسیار دیگری وجود دارد که در آن زوج‌ها واقعاً از رابطه خود ناراضی هستند، اما همچنان به آن وفادار و متعهد می‌مانند، و این دلایل را فقط شخص در آن رابطه می‌داند. اما ماندن در یک رابطه نارضایتی دشوار است، مگر اینکه بتوانید یک احساس تغییر برای بهتر شدن را ببینید.

 

 

از تحقیقات و تجربه شخصی خودم، معتقدم کیفیت رابطه با گذشت زمان بهبود می یابد.

 

 

به عنوان مثال، تولد اولین فرزند شما. زمان عشق و شادی برای هر دو والدین است و این تجربه مثبت ممکن است موارد منفی نیز به همراه داشته باشد.

 

 

به عنوان مثال، کاهش صمیمیت و زمان تنهایی با هم با تقاضاهای زیاد و انرژی منفی از یکدیگر، اما شما همچنان متعهد خواهید ماند، نه به این دلیل که آنچه را که «همین الان» نیاز دارید دریافت می کنید، بلکه به این دلیل که می دانید منفی ها از بین خواهند رفت، کاهش یافته و در نهایت، نکات مثبت دوباره به زندگی باز خواهند گشت.

 

 

این ایده که تعهد مبتنی بر انتظارات برای خوشبختی آینده است بسیار منطقی است: بالاخره ما در مورد روابط بلندمدت صحبت می کنیم که در آن تعهد بخشی از معامله است.

 

 

اگر به یک قرارداد دوستانه با مزایا اشاره کنیم، به محض اینکه مزایا متوقف شود، این امر به پایان می رسد، اما برای ماندن در یک رابطه احساسی طولانی مدت، باید متعهد شوید، دلیل اینکه ما این کار را انجام می دهیم این است که ما معتقدیم خوبی ها در طولانی مدت بیشتر از بدی ها خواهد بود.

 

 

با در نظر گرفتن انتظارات، چرا مردم شریک زندگی خود را ترک می کنند؟

در اینجا دلایلی وجود دارد که محققان در طول سال ها گردآوری کرده اند:

 

  • افراد زمانی ازدواج‌های ناراضی را ترک می‌کنند که (1) انتظار دارند رابطه بهبود نیابد، و (2) تصور می‌کنند می‌توانند جایگزین بهتری پیدا کنند. ("او هرگز تغییر نخواهد کرد و ماهی های زیادی برای من در دریا وجود دارد.")

 

  • مردم زمانی که (1) انتظار دارند رابطه بهبود یابد، یا (2) فکر نمی‌کنند که می‌توانند جایگزین بهتری پیدا کنند، تمایل دارند در ازدواج‌های ناراضی باقی بمانند. ("ما خوشحال می شویم اگر او فقط مشروب ننوشد، و به دنبال زن دیگه ای نباشد!")

 

  • برای برخی افراد، گزینه ی تنها زندگی کردن بهتر از جهنم متاهلی است که از سر می گذرانند. برای دیگران، زندگی انفرادی سرنوشتی بدتر از مرگ خواهد بود - و شاید حتی بدتر از یک ازدواج بدون عشق.

 

  • برخی از زوج های ناراضی به خاطر فرزندانشان در کنار هم می مانند. آن‌ها آتش‌ بس ناآرامی مانند اتاق‌ خواب‌های جداگانه یا حساب‌های بانکی ایجاد می‌کنند، زیرا احتمال طلاق و تقسیم فرزندان بین دو خانه را سناریوی بدتری می‌دانند.

 

  • باورهای مذهبی در مورد طلاق نیز می تواند نقش داشته باشد. اگر بخواهم ازدواج ناراضی را ترک کنم، جامعه کلیسایی من ممکن است از من دوری کند، و من تنها حمایت اجتماعی را که دارم از دست خواهم داد، یا خیلی احساس گناه می کنم زیرا احساس می کنم شکست خورده ام و نمی توانم تنهایی زندگی کنم.

 

  • وقتی برای کسی روشن می شود که برای همیشه ازدواج خوشبختی نخواهد داشت، انتظارات و چشم انداز زندگی آنها برای آینده تغییر می کند. هنگامی که او احساس می کند شانس خوبی برای یافتن فرد بهتری دارند، گاهی اوقات قید زندگی فعلی را می زنند و برای شروعی جدید جدا می شود. شاید به همین دلیل است که احتمال طلاق زوج‌های جوان بسیار بیشتر است: آنها می‌دانند که هنوز کالاهای لازم برای رقابت در بازار جفت‌گیری را دارند.

 

  • وقتی زوج‌ها نمی‌توانند جایگزینی بهتر از ازدواجی که در حال حاضر در آن زندگی می‌کنند تصور کنند، ممکن است بمانند و سعی کنند از یک موقعیت بد بهترین استفاده را ببرند. این زوج‌ها راه‌های دیگری را برای نزاع در ازدواج خود پیدا می‌کنند و در نهایت به جای جفت روحی، به عنوان هم خانه در می‌آیند. آنها ممکن است شادی کمی از رابطه دریافت کنند. شاید دوست بودن به جای عاشق بودن همچنان بتواند از بسیاری جهات دیگر شادی کافی را در زندگی شما به ارمغان بیاورد، و شاید، فقط شاید برای شما عالی باشد.

 

 

بخش اول : اصول برقراری ارتباط موثر

بخش دوم : زمان مناسب صحبت کردن

بخش سوم : مقصر دانستن دیگران از نظر روانشناسی

 

 

دسترسی سریع به مطالب وبلاگ

 

 

کانال زناشویی موفق(کلیک کنید)

کانال روبیکا ما(کلیک کنید)

 

مقالات مرتبط: (3)

لطفا نظر بدهید

توجه: HTML ترجمه نمی شود!
کد امنیتی
Whatsapp
به کمک نیاز دارید؟
حیدری
مشاوره